یک لحظه بیاسای

شعر و عرفان

یک لحظه بیاسای

خداداد
شعر و عرفان

یک لحظه بیاسای

 

یک لحظه بیاسای

نقل است که مالک دینار همه شب بیدار بودی. دختری

داشت، شبی گفت: ای پدر! آخر یک لحظه بیاسای.

گفت: ای فرزند! پدرت از شبیخون قهر می ترسد،

و نیز از آن می ترسد که مبادا دولتی روی به من نهد

و مرا خفته یابد.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : دو شنبه 5 ارديبهشت 1390 | 20:26 | نویسنده : خداداد |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.